بسیاری از افراد مردم در همه ی عمر در پشت دیوار و حصار زندگی و خوشبختی معطل مانده اند و می گویند: ما که از زندگی چیزی نفهمیدیم، زندگی بی معناست. این افراد همیشه در حیرت و سرگردانی بسر می برند و گاهی این تحیر و سرگردانی و بدبینی را به حساب حساسیت ذهن و درّاکیت فهم خود می گذارند و با یک دنیا غرور و کبر می گویند: این ما هستیم که به بیهوده بودن زندگی و دروغ بودن سعادت و خوشبختی و اصالت رنج و بدبختی پی برده ایم و اما دیگران چون به قدر ما حس و درک ندارند، نمی فهمند. این اشخاص نمی دانند که خودشان مانند کوران بی بصری هستند که در پشت دیوار زندگی معطل مانده اند و نتوانسته اند در همه ی عمر درِ ورودی اصلی را پیدا کنند. اینها از همان اول، راه را چاه و چاه را راه تصور کرده اند و روی همین تصور غلط، لحظه به لحظه از راه دورتر شده و همیشه در سیاه چال های زندگی بسر برده اند؛ به قول یکی از دانشمندان طوری پرورش یافته اند که برای احساس رنج و مصیبت کاملاً آماده اند و از کوچکترین رنجی فریادشان به فلک می رسد ولی نسبت به آنچه خوشی و سعادت است لَخت و مرده و بی حس می باشند.
قرآن کریم می فرماید:
هرکس اعمال صالح انجام دهد و نیکوکاری کند و دارای ایمان هم باشد، خواه مرد باشد و خواه زن، ما او را زنده می کنیم به یک زندگی خوش و صاف و بی کدورتی، و بعد هم در جهان دیگر بهترین پاداش را به آنها می دهیم [۲] نکته ی جالب در این آیه ی کریمه این است که قرآن کریم مردم بی ایمان و بدکار را زنده و حساس نمی خواند؛ می فرماید: کسانی که نیکوکاری کنند و ایمان و علاقه به معنویت داشته باشند ما آنها را زنده می کنیم و از مردگی خارج می سازیم، آن وقت می فهمند که معنای زندگی و خوشی و سعادت چیست، آن وقت می فهمند که زندگی بی معنا و بی هدف نیست، می فهمند سعادت واقعیت دارد، می فهمند که می شود در این دنیا طوری زندگی کرد که کدورتی از رنج و ناراحتی وجود نداشته باشد.
پیغمبران الهی آمده اند که به ما راه زندگی و به تعبیر دیگر درِ ورودی زندگی و خوشبختی را نشان دهند، آمده اند که به بشر بفهمانند که بدی و بدکاری و هوسبازی و دروغ و خیانت و منفعت پرستی و کینه توزی و خودپرستی راه ورودی زندگی و طریق رسیدن به سعادت و آرامش و رضایت خاطر نیست؛ در ورودی زندگی و خوشبختی، نیکی و نیکوکاری، راستی و درستی و استحکام اخلاقی و خیرخواهی و مهربانی است؛ تنها ایمان و اعتقاد به معنویات و سپس نیکوکاری بر اساس آن اعتقادات مقدس است که قلب را آرام و رضایت خاطر را تأمین می کند و سعادت را میسر می سازد.
در حدیث است که: «خداوند خوشی و آسایش را در دو چیز قرار داده: یقین و رضایت خاطر، و ناراحتی و رنج را در دو چیز دیگر قرار داده: تردید و خشم» .
«یقین» همان ایمان محکم و پابرجاست به اینکه جهان مدبّری دارد حکیم و آنچه انبیا به عنوان بشارت و انذار گفته اند (یعنی نسبت به نیکوکاری نوید داده اند و نسبت به بدکاری اعلام خطر کرده اند) همه راست و درست است و دیر یا زود واقع می گردد؛ هرکسی به عمل خویش می رسد، تمام اعمال خود را از نیک و از بد، بزرگ یا کوچک خواهد دید و به آن خواهد رسید. و اما «رضایت خاطر» یعنی خوشوقت بودن و خشنود بودن از اینکه عمل خویش را آن طور انجام داده که ناموس عالَم حکم می کرده است؛ وجدانش راضی است که به وظایف خود عمل کرده است و دَیْن خود را نسبت به خلق خدا ادا کرده است. امام زین العابدین علیه السلام در دعا از خداوند متعال چنین مسئلت می نماید:
خدایا! بر محمّد و آل او درود فرست و ایمان و یقین مرا به اعلی درجه برسان، نیت مرا نیکوترین نیتها گردان و عمل مرا فاضلترین و بهترین اعمال گردان.
منتهای سعادت همین است که آدمی در ناحیه ی عقل و فکر دارای محکمترین اطمینانها و در ناحیه ی احساسات و قلب دارای پاکترین نیتها و در ناحیه ی عمل دارای نیکوترین عملها باشد. زندگی پاک و پاکیزه و سعادت بخش همین است.(حکمتهاواندرزهای شهید مطهری)